من به امار زمین مشکوکم! اگر این سطح پر از ادمهاست ِ پس چرا این همه دلها تنهاست!
بازم سلام دوستای همیشگی بیراهی. امروزم اومدم ببرمتون یه جای خوب. دنبالم بیاین. منتها قراره اول یکم به گذشته برگردیم وقتی که من تازه خرسمو پیدا کردم 
.اگه اماده این بریم.
امروز میخوام یک نفرو بهتون معرفی کنم که اولین دفعه ای که من وارد این چتروم شدم. ایشون رو ملاقات کردم و این دوست گل؛ باعث شد که من همیشه به این روم بیام.اسم این دوستمون اقای نارفیق هستش 
که اون موقع که من میومدم ۱۸ سالش بود و الان مشغول تدریس هست و واسه خودش مردی شده 
.یادمه اون روز اول بهم میگفت به بچه ها بگو من تورو اوردم اینجا 
.منم میگفتم 
.ولی خدائیش خودم با پای خودم با خرسم تنهایی اومدیم .نارفیق جان سعی کن با همه رفیق باشی . من هیچوقت تورو یادم نمیره. 
مطمئنم بقیه بچه ها هم دوستت دارن.
نفر بعد اقای مهندس خان ازبرادران بزرگ و غیرتی روم هستش
.اسمش مهندسه ولی مهندس نیست تا اونجایی که من کشف کردم باید توی نیروی انتظامی باشه. 
این روم اگه بخواد گشت ارشاد بگیره من توصیه میکنم اولین نفر مهندس رو بگیره.
اولین کاری ام که میکنه فکر کنم منو میبره انفرادی پیش موشها میندازه 
. بچه ها اگه منو برد خرسمو اول بخدا بعد به شماها میسپارم .سعی کنید ملاقاتم اومدین همراتون نیارینش 
. راستی برام کمپوت هم بیارین 
.نفر بعدم زهره هست که میاد پیشم 
جدا از شوخی برادر گل واسه هممون هستش و واسش احترام زیادی قائلیم 
.از ماشین و مکانیک زیاد سر در میاره اگه سوال مکانیکی داشتین ازش بپرسین دکتر ماشیناست 
. مهندس خان ارادتمندیم.
نفر بعدی نسترن خانوم 
یکی دیگه از اعضای بیراهیه که منو یاد بهنام میندازه اخه اسمش تو روم هست اما خودش کجاست و خدا میدونه .بعضی وقتا من فقط سلام و بای دادنش رو میبینم 
.نسترن دختر خوبیه و خیلی هم مودبه اما الان که یه ستاره ی خوشگل داره باید یکم بیشتر فعالیت کنه مثلا بره بالا و پایین 
بپره اینور و اونور . وقتی ام که با سهیل میرن بیرون واسمون بستنی بخرن.
نفر بعداقا مجید از بچه های گل بیراهی هست که یه جورایی منو یاد سی پی یو یا همون کاپ خودمون میندازه 
.مجید عاشق اسمسه اون اولا به بچه ها میگفت شماره بدین واستون اسمس میفرستم.خلاصه به زور میخواست شماره بگیره 
البته الان سرش گرم شده و دیگه از اسمس خسته شده. کلا پسر خوبیه و دوسش داریم .مجید جان همیشه به بیراهی بیا تا باهم گپ بزنیم.
نفر اخرامروز هم اقای رخی جون 
هست که من خیلی دوسش دارم.رخی پسر خیلی گل و بانمکیه.خیلی زیاد حرف میزنه
فکشم درد نمیگیره اما کلا شیرین و دوست داشتنیه من عاشق ترکی صحبت کردنشم که هیچیم ازش نمیفهمم 
رخی هم قراره عازم سفر مقدس سربازی بشه 
و مطمئنم تا برگرده دلمون واسش خیلی تنگ میشه 
رخی جون اونجا روم نیستشا هر حرف اضافه ای که بزنی می ترکونن تو رو 
مواظب باش .شیطونی هم نکن
.واسه منم از اون توپ و اسلحه هاتون بیار اخه چکش و توپ خودم قدیمی شدن 
از اونجایی هم که تازگیا دشمنا زیاد شدن خوبه دست همه یکی دوتا نارنجک بدیم تا نابودشون کنیم
.این دشمنای عزیز خبر ندارن روم ما ضد گلوله است .تازه انرژی هسته ای هم داریم بوقتش رو میکنیم.
آقای رهگذر هم از بچه های خیلی قدیمی روم بودن که مدتیه ازدواج کردن، ایشون هم یکی از بچه های ثابت روم بیراهی بودن که کلی رومو شلوغ میکردن
، البته گاهی قاط میزد 
ولی ظاهرا چند وقتیه ازدواج کرده، فکر نکنم دیگه جرات قاط زدن داشته باشه 
اخه خانمش انقد جذبه داشته که رهگذر دیگه واسه برداشتن کلاهش و بقیه وسایلاش هم سمت بیراهی و چت روم نمیاد 
ما که بخیل نیستیم هر جا هست خوش و خوشبخت باشه ایشالا، به امید روزی که همه بچه های مجرد بیراهی ازدواج کنن 
و با نوه هاشون بیان چت .
دوستون دارم.مراقب خودتون و بیراهی باشین.
